نبین

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم

نبین

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم!
از چیزهایی که منافعمان اقتضا کرده است تا نبینیم یا آنقدر دیده ایم و دم برنیاورده ایم و دیده اند و دم برنیاورده اند که عادی شده است!
و دیدن اش و بازگو کردنش عتاب کردن و اصلاح کردنش صدا ها را بالا می برد!!
قلم ها را به نوشتن وا میدارد و .....
همه تلاش می کنند که بگویند:
نبین!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲ بهمن ۹۳ , ۰۰:۰۰
    شرم
طبقه بندی موضوعی
۰۹اسفند

بی شک یکی از سخت ترین و طاقت فرسا ترین فعالیت های حاضر در کشور و دانشگاه های ما کار فرهنگی است. زمانی که فردی احساس کند می بایست در زمینه ای کار فرهنگی کرد، سخت ترین راه را انتخاب کرده است. چون اصولا کسی در زمان حاضر کار فرهنگی را کاری مفید نمی داند.
کار فرهنگی برای آنان که دغدغه دارند در چند کلمه خلاصه می شود: حرص خوردن ، بدو بدو کردن ، خالی شدن جیب  و در مرحله آخر محکوم شدن.

۱۴بهمن
واقعی فکر کنیم......
زندگی ما نه موزیک متن دارد نه صحنه اسلوموشن!
۰۲بهمن
مرد بلند بلند با تلفن صحبت می کرد
داد می زد:
- بابا شرافتا الان بیرون شهرم دسترسی به بانک ندارم حساب را پر کنم باور کن!
نگاهش کردم چشمش به چشمم افتاد نگاهش را دزدید.
از دروغش خجالت کشید!
از من خجالت کشید!
۲۶دی

کافی است در محیط دانشگاه قدم بزنی آن وقت میفهمی چه می گویم......

 فکر می کنم سال هاست جو و فضای علمی از محیط دانشگاه رخت بر بسته است.

گروه گروه دانشجویانی که در پی هم صدای قاه قاه خندشان توجه دیگران را جلب می کند.

بعضی دیگر هم در حال عکس گرفتنند تا در شبکه های اجتماعی برای چند لایک هم که شده به اشتراک بگذارنند و زیرش بنویسند (من و دوستم همین الان یوهویییییی وسط دانشگاه)

۱۰دی
گوشی بدست در پیاده رو در حال لایک بودم و می امدم
ندیدم ترازوی پسرک را که گوشه ای نشسته بود شاید کسی به فکر اضافه وزنش باشد
پایم به ترازویش خورد و نگاهم به نگاهش دوخته
زبان چشمانش غریب بود
گفت:بازی هم داری؟
چند دقیقه ای او بازی کرد و من زندگی!
۱۲آذر

اینجا معتقد بودن جرات می خواهد....

تذکر : مطلبی که در ادامه می خوانید کاملا عین حقیقت است برای اثبات مطالب ادعا شده در این مطلب به دنبال مدرک نگردید چنانچه در پی حقیقت بودید لطفا عینک روزمرگی را برداشته و فقط (ببینید)

اینجا ایران اسلامی است اینجا قوانین خاصی دارد اینجا اگر خواستی معتقد باشی ، اگر خواستی به ارزش های این انقلاب پایبند باشی باید هزینه بدهی.....

۲۳مهر

تب این روزهای جامعه بالاست دنبال درمان باید گشت اما درمانگری نیست

خطر هر روز بیشتر و بیشتر می شود اینگونه پیش برود تشنج می کند تشنج یک جامعه ، یک فرهنگ ،خطرناک است

پدرمان خیلی وقت است فریاد می زند آقایان دریابد این فرهنگ را ....

آقایان ، عرصه ، عرصه ی جنگ است ، جنگ نرم ........

اما خبری نیست هر روز تبش بالاتر می رود چه کسی به فکر است؟؟؟

۱۶مهر

گم نام!

دانشگاه اصفهان مزار شهدای گمنام

آدرس سر راست است راحت پیدا می کنی!

شلوغ هم نیست خیالت راحت!

اصلا همان نگهبانی سوال کن بگو میخواهم بروم مزار شهدای گمنام نشانت میدهد

دستش را مستقیم میگیرد و می گوید بروو بالا!!

۰۱مهر

این جا روستایی در استان چهار محال بختیاری

اردوی جهادی دانشگاه مرداد ماه 93

این جا هوا خوب است

طبیعتش مجذوبت میکند کمی فکر می کنی و می گویی:

کاش اینجا هم یک خانه داشتم

دوستان من نیز هر کدام به نحوی این جمله را می گفتند

یکی گفت : اینجا به درد بعد از بازنشستگی می خورد خانه ای بخری و راحت لذت ببری

ولی من میگفتم نه!

نمی دانم چرا ! ولی برای زندگی نمی پسندیدمش!

روز های آخر دیگران هم نظرشان تغییر کرد دیگر اینجا را برای زندگی نمی خواستند.

اینجا به درد تعطیلات می خورد.

بیایی صفا!

 

۰۱مهر

در جریان مدرنیته شدن چشم بر سنت ها بستیم و ندیدیم

احساس کردیم مدرنیته شدن با سنت ها نمی خواند

در حالی که منافاتی نداشت

فکر نکردیم مدرن میشویم که مشکلات راه های سنتی را حل کنیم فکر کردیم مدرن شدن یعنی انقضای سنت به پایان رسیده است

حال جامعه ای هستیم با روحیه هایی سنتی ارزش هایی سنتی و روش هایی مدرن که همخوان با ارزش هایمان نیستند، روش هایی که فکر میکردیم به واسطه مدرن بودنش درست درست است غافل از اینکه سنت بود که می توانست اشکالاتش را عیان کند و نقاط مثبتش را فرا گیرد تا در عین سنتی بودن مدرن باشیم!

حال در این تضاد داریم  ارزش هایمان را از دست می دهیم و فرهنگمان را به حراج گذاشته ایم.

و این روز ها تنها روزنه ی امید همان روحیه های سنتی و ارزش هایی هستند که هنوز به آن ها اعتقادکی داریم!

شاید تلنگری بتواند این چشم های بسته را باز کند.