نبین

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم

نبین

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم!
از چیزهایی که منافعمان اقتضا کرده است تا نبینیم یا آنقدر دیده ایم و دم برنیاورده ایم و دیده اند و دم برنیاورده اند که عادی شده است!
و دیدن اش و بازگو کردنش عتاب کردن و اصلاح کردنش صدا ها را بالا می برد!!
قلم ها را به نوشتن وا میدارد و .....
همه تلاش می کنند که بگویند:
نبین!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲ بهمن ۹۳ , ۰۰:۰۰
    شرم
طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

۲۵آبان

روزگار نفرت‌انگیز جهان کنونی روزگاری است که کشتن و کشته شدن یک اتفاق ساده است هر روز صبح وقتی دارید چای شیرین صبحگاهی‌تان را هم می‌زنید بی شک گوینده رادیو دارد از تعداد کشته شدگان فلان عملیات انتحاری در فلان کشور جهان می‌گوید و شما بدون اینکه لحظه ای قاشقچی را نگه دارید که صدای گوینده را واضح بشنوید به هم زدن چای شیرینتان خواهید پرداخت چراکه این فجایع برای ما عادی شده‌اند.

۳۰ارديبهشت

 همه چیز از آنجایی شروع می شود که یک میز به شما به عنوان امانت سپرده می شود. و شما می شوید مسئول فلان اداره ، فلان نهاد و یا هر پست دیگر

در اولین فرصت چند سخنرانی و یک نشست خبری دست و پا می کنید و از افتخارات خویش می گویید و اینکه مدیر قبلی ایجا را به خیش کشیده است و  چه ها که نکرده و خلاصه کلام اینکه او بد بوده و شما خوبید!

بعد چند بندی وعده و وعید تحویل خلق ا... می دهید که قرار است  اینجا متحول بشود گویی قرار است اجی مجی لا ترجی کنید و همه چیز درست شود...

۰۵ارديبهشت

انسان است دیگر...

گاهی از کسی یا از چیزی خوشش نمی آید، گاهی با دلیل گاهی هم بی دلیل ...

مثلا دلش با فلانی صاف نمی شود...بدون اینکه بداند چرا؟؟

تا اینجایش از لحاظ اجتماعی مشکلی نیست  ، آزادی برای همین جا هاست برای اینکه از کسی خوشت بیاید و یا نیاید ، از کسی طرفداری کنی یا نکنی

۱۹فروردين

یه کم زیادی بدون شرح شرمنده...

۱۰دی
گوشی بدست در پیاده رو در حال لایک بودم و می امدم
ندیدم ترازوی پسرک را که گوشه ای نشسته بود شاید کسی به فکر اضافه وزنش باشد
پایم به ترازویش خورد و نگاهم به نگاهش دوخته
زبان چشمانش غریب بود
گفت:بازی هم داری؟
چند دقیقه ای او بازی کرد و من زندگی!
۱۲آذر

اینجا معتقد بودن جرات می خواهد....

تذکر : مطلبی که در ادامه می خوانید کاملا عین حقیقت است برای اثبات مطالب ادعا شده در این مطلب به دنبال مدرک نگردید چنانچه در پی حقیقت بودید لطفا عینک روزمرگی را برداشته و فقط (ببینید)

اینجا ایران اسلامی است اینجا قوانین خاصی دارد اینجا اگر خواستی معتقد باشی ، اگر خواستی به ارزش های این انقلاب پایبند باشی باید هزینه بدهی.....

۰۱مهر

در جریان مدرنیته شدن چشم بر سنت ها بستیم و ندیدیم

احساس کردیم مدرنیته شدن با سنت ها نمی خواند

در حالی که منافاتی نداشت

فکر نکردیم مدرن میشویم که مشکلات راه های سنتی را حل کنیم فکر کردیم مدرن شدن یعنی انقضای سنت به پایان رسیده است

حال جامعه ای هستیم با روحیه هایی سنتی ارزش هایی سنتی و روش هایی مدرن که همخوان با ارزش هایمان نیستند، روش هایی که فکر میکردیم به واسطه مدرن بودنش درست درست است غافل از اینکه سنت بود که می توانست اشکالاتش را عیان کند و نقاط مثبتش را فرا گیرد تا در عین سنتی بودن مدرن باشیم!

حال در این تضاد داریم  ارزش هایمان را از دست می دهیم و فرهنگمان را به حراج گذاشته ایم.

و این روز ها تنها روزنه ی امید همان روحیه های سنتی و ارزش هایی هستند که هنوز به آن ها اعتقادکی داریم!

شاید تلنگری بتواند این چشم های بسته را باز کند.