نبین

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم

نبین

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم!
از چیزهایی که منافعمان اقتضا کرده است تا نبینیم یا آنقدر دیده ایم و دم برنیاورده ایم و دیده اند و دم برنیاورده اند که عادی شده است!
و دیدن اش و بازگو کردنش عتاب کردن و اصلاح کردنش صدا ها را بالا می برد!!
قلم ها را به نوشتن وا میدارد و .....
همه تلاش می کنند که بگویند:
نبین!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲ بهمن ۹۳ , ۰۰:۰۰
    شرم
طبقه بندی موضوعی

بوی سیگار دانشجو

جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۵۷ ب.ظ

کافی است در محیط دانشگاه قدم بزنی آن وقت میفهمی چه می گویم......

 فکر می کنم سال هاست جو و فضای علمی از محیط دانشگاه رخت بر بسته است.

گروه گروه دانشجویانی که در پی هم صدای قاه قاه خندشان توجه دیگران را جلب می کند.

بعضی دیگر هم در حال عکس گرفتنند تا در شبکه های اجتماعی برای چند لایک هم که شده به اشتراک بگذارنند و زیرش بنویسند (من و دوستم همین الان یوهویییییی وسط دانشگاه)

و وای بر من و توی دانشجو که اینگونه در این باتلاق گیر کرده ایم انگار که نه انگار من و تو جزو قشر فرهیخته ی این مملکتیم

خلاصه نه رقابتی بر سر کار علمی و پژوهشی است نه بر سر کار فرهنگی فکر کنم (می گذرد) لفظ مناسبی باشد برای این روزهای دانشجویان ما

از  اول ترم تا 1 هفته مانده به آخر ترم کتابخانه دانشگاه را سربزن ! بیشتر شبیه خوابگاه است چند نفری مشغول درس اند چندین نفر هم آمده اند یک ساعت دو ساعتی از فضای ساکتش برای یک خواب شیرین استفاده کنند تا کلاس ساعت بعدشان شروع شود

و یک هفته مانده به امتحانات آخر ترم وانگهی سیل دانشجوست که سرازیر می شود برای مطالعه

اما در این مطلب میخواهم به بخش لاینفک دیگری از زندگی دانشجویان اشاره کنم و آن (دود) است.

#سیگار ، #قلیان ، #چایخانه  کلید واژه های پرکاربرد محاورات روزانه ی دانشجویان این روزهاست.

نمی دانم علت اصلی چیست؟

برخی می گویند نا آگاهی! من قبول نمی کنم چون فکر نمی کنم دانشجویان امروز اینقدر از دستیابی به اطلاعات دور باشند دانشجویانی که به لطف اینترنت رایگان دانشگاه همیشه برخط هستند و آمار لحظه ای لایک های پستشان را دارند.

قبول نمی کنم چون دیده ام که عاقبت کارشان را دیده اند.

قبول نمی کنم چون می دانم که از مضراتش خبر دارند

ولی هنوز نمی دانم چرا ؟ نمی دانم چرا وقتی در کتابخانه ی دانشگاه نشسته ام بوی سیگار یک دانشجو اعصابم را خرد می کند.

سرت را بلند کنی چهره ای می بینی که خواب دو ساعته ی دیشب را با سه چهار نخ سیگار صبحگاهی جبران کرده و لابد الان به فکر یادگیری درس هم هست.

کافیست جایی خلوت در دانشگاه پیدا کنی ، جایی که رفت و آمدش کم و نقطه کور دوربین های دانشگاه باشد آن موقع بوی سیگار و دانشجویی آشفته را خواهی دید که چنان بر سیگارش بوسه می زند که انگار کشتی تایتانیک را او ساخته و همکنون نظاره گر غرق شدنش است.

 

آسیب شناسی دقیق باشد بر عهده ی متولیانش هر چند فکر نمی کنم کسی چندان به فکر باشد.

ولی چند نکته ای که به نظرم می رسد را می گویم.

اول با مسئولان محترم دانشگاه های کشور:

جناب مسئول

سلام علیکم

وضع بد است  اگر به تریج قبایتان بر نمی خورد خدمتتان عرض کنم خواب تشریف دارید و جوانان این مملکت هزار درد دارند و برخی از شما بزرگواران به فکر میز خوشگلی هستید که پشتش نشسته اید!

و نمی دانم بودجه هایی که برای اقدامات فرهنگی به شما می دهند چه می شود؟

هر ساله محض خالی نبودن عریضه چند سفر به این طرف و آن طرف در برنامه ی تان است و چند جشن به مناسبت آغاز سال تحصیلی و روز دانشجو والسلام

ببخشید ....بنر را فراموش کردم این یک قلم را هم اضافه کنید.

بنده از شما تقاضا مندم این اقدامات به اصطلاح فرهنگی که در سطح دبستان است را کنار بگذارید و کمی درباره ی کار فرهنگی فکر کنید و برنامه بریزید.

اگر واقعا می بینید آدمی که دغدغه ی فرهنگ داشته باشد نیستید اگر می بینید واقعا ایده ای ندارید سنگر را برای بهتر از خودتان خالی کنید به قول دکتر چمران :“می گویند تقوا از تخصص لازم تر است. آن را می پذیرم. اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.“:

 

و اما سخن بعدم با دانشجویان عزیز

دانشجوی محترم ، فرهیخته و جوان کشور ایران با هر عقیده ای که داری

سلام علیکم

احتراما به استحضار می رساند فقط ادعا دارید.

ادعا دارید که اگر فلان طور بود ما فلان می شدیم و اگر فلان جور می شد ما بهمان طور می شدیم

چون خیلی دیگر از همین جوانان این سرزمین بوده و هستند که با همین امکانات و همین شرایطی که تو داری و چه بسا کمتر را داشته اند اما گام های بزرگی را برداشته اند و به بهانه ی مشکلات ، دست گردن قلیان و سیگار نینداخته اند که مشکلات خودشان را با او تقسیم کنند.

اصلا من با همین مورد که مشکل دارم برای همین سیگار می کشم هم مشکل دارم چون شب ها در خوابگاه وقتی تا پاسی از شب دور هم در حال شادمانی هستید بازهم سیگار می کشید.

پس بهانه است دوست عزیز ....

به قول ادبیات بین خودمان (حسش نیس) وگرنه بهانه است نبودن امکانات و مشکلات و ......

حسش نیست عزمی کنیم برای تغییر..

حسش نیست باورکنیم می توانیم...

حسش نیست مسئولیت قبول کنیم وکلا حسش نیست

مشکلات این هاست نه خیلی چیز های دیگر

نه آن چیز هایی که کوروش را خطاب قرار می دهی که آسوده بخوابد چرا که این جا فلان است و بهمان

پس لطف کن تا وقتی حسش نیامده دیگران را نه سرزنش بکن نه از آن ها خرده بگیر نه دهان تعجبت را از پیشرفت دیگر کشور ها باز نگه دار و نه با قیافه ای روشنفکر نما سری به نشانه ی تاسف تکان بده.

 

و السلام

یک دانشجو

نظرات  (۴)

۲۷ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۸ سید مهران موسوی
سلام علیکم
عالی بود.تصویر کشیدن حقایقی دردآور!
طولانی بود اما لازم و ذکرش واجب.
موفق باشید
پاسخ:
شما لطف دارید.
متاسفم که همیشه باید اینگونه بنویسم. امیدوارم روزی نقاط قوت را طولانی بنویسم
با سلام
مطلب شما را خواندم،
از نویسنده محترم به خاطر مطلب کاربردی و مفیدش تشکر می کنم،
خدا خیرتان دهاد، ان شا الله که موثر افتد در ما.
التماس دعا
پاسخ:
ممنون!
جاهلیت مدرن....
پاسخ:
وبلاگ زیباتون لینک شد.
سلام ....
ممنون بابت لینک وبلاگ ...
لطف کردید....

پاسخ:
خواهش میکنم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی