نبین

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم

نبین

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم

از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم!
از چیزهایی که منافعمان اقتضا کرده است تا نبینیم یا آنقدر دیده ایم و دم برنیاورده ایم و دیده اند و دم برنیاورده اند که عادی شده است!
و دیدن اش و بازگو کردنش عتاب کردن و اصلاح کردنش صدا ها را بالا می برد!!
قلم ها را به نوشتن وا میدارد و .....
همه تلاش می کنند که بگویند:
نبین!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲ بهمن ۹۳ , ۰۰:۰۰
    شرم
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با موضوع «فرهنگ» ثبت شده است

۳۰ارديبهشت

 همه چیز از آنجایی شروع می شود که یک میز به شما به عنوان امانت سپرده می شود. و شما می شوید مسئول فلان اداره ، فلان نهاد و یا هر پست دیگر

در اولین فرصت چند سخنرانی و یک نشست خبری دست و پا می کنید و از افتخارات خویش می گویید و اینکه مدیر قبلی ایجا را به خیش کشیده است و  چه ها که نکرده و خلاصه کلام اینکه او بد بوده و شما خوبید!

بعد چند بندی وعده و وعید تحویل خلق ا... می دهید که قرار است  اینجا متحول بشود گویی قرار است اجی مجی لا ترجی کنید و همه چیز درست شود...

۰۵ارديبهشت

انسان است دیگر...

گاهی از کسی یا از چیزی خوشش نمی آید، گاهی با دلیل گاهی هم بی دلیل ...

مثلا دلش با فلانی صاف نمی شود...بدون اینکه بداند چرا؟؟

تا اینجایش از لحاظ اجتماعی مشکلی نیست  ، آزادی برای همین جا هاست برای اینکه از کسی خوشت بیاید و یا نیاید ، از کسی طرفداری کنی یا نکنی

۱۹فروردين

یه کم زیادی بدون شرح شرمنده...

۰۹اسفند

بی شک یکی از سخت ترین و طاقت فرسا ترین فعالیت های حاضر در کشور و دانشگاه های ما کار فرهنگی است. زمانی که فردی احساس کند می بایست در زمینه ای کار فرهنگی کرد، سخت ترین راه را انتخاب کرده است. چون اصولا کسی در زمان حاضر کار فرهنگی را کاری مفید نمی داند.
کار فرهنگی برای آنان که دغدغه دارند در چند کلمه خلاصه می شود: حرص خوردن ، بدو بدو کردن ، خالی شدن جیب  و در مرحله آخر محکوم شدن.

۲۶دی

کافی است در محیط دانشگاه قدم بزنی آن وقت میفهمی چه می گویم......

 فکر می کنم سال هاست جو و فضای علمی از محیط دانشگاه رخت بر بسته است.

گروه گروه دانشجویانی که در پی هم صدای قاه قاه خندشان توجه دیگران را جلب می کند.

بعضی دیگر هم در حال عکس گرفتنند تا در شبکه های اجتماعی برای چند لایک هم که شده به اشتراک بگذارنند و زیرش بنویسند (من و دوستم همین الان یوهویییییی وسط دانشگاه)

۰۱مهر

این جا روستایی در استان چهار محال بختیاری

اردوی جهادی دانشگاه مرداد ماه 93

این جا هوا خوب است

طبیعتش مجذوبت میکند کمی فکر می کنی و می گویی:

کاش اینجا هم یک خانه داشتم

دوستان من نیز هر کدام به نحوی این جمله را می گفتند

یکی گفت : اینجا به درد بعد از بازنشستگی می خورد خانه ای بخری و راحت لذت ببری

ولی من میگفتم نه!

نمی دانم چرا ! ولی برای زندگی نمی پسندیدمش!

روز های آخر دیگران هم نظرشان تغییر کرد دیگر اینجا را برای زندگی نمی خواستند.

اینجا به درد تعطیلات می خورد.

بیایی صفا!