از دیدنی هایی خواهیم گفت که نمی بینیم! از چیزهایی که منافعمان اقتضا کرده است تا نبینیم یا آنقدر دیده ایم و دم برنیاورده ایم و دیده اند و دم برنیاورده اند که عادی شده است! و دیدن اش و بازگو کردنش عتاب کردن و اصلاح کردنش صدا ها را بالا می برد!! قلم ها را به نوشتن وا میدارد و ..... همه تلاش می کنند که بگویند: نبین!
مرد بلند بلند با تلفن صحبت می کرد داد می زد: - بابا شرافتا الان بیرون شهرم دسترسی به بانک ندارم حساب را پر کنم باور کن! نگاهش کردم چشمش به چشمم افتاد نگاهش را دزدید. از دروغش خجالت کشید! از من خجالت کشید!
گوشی بدست در پیاده رو در حال لایک بودم و می امدم ندیدم ترازوی پسرک را که گوشه ای نشسته بود شاید کسی به فکر اضافه وزنش باشد پایم به ترازویش خورد و نگاهم به نگاهش دوخته زبان چشمانش غریب بود گفت:بازی هم داری؟ چند دقیقه ای او بازی کرد و من زندگی!