تب 1
تب این روزهای جامعه بالاست دنبال درمان باید گشت اما درمانگری نیست
خطر هر روز بیشتر و بیشتر می شود اینگونه پیش برود تشنج می کند تشنج یک جامعه ، یک فرهنگ ،خطرناک است
پدرمان خیلی وقت است فریاد می زند آقایان دریابد این فرهنگ را ....
آقایان ، عرصه ، عرصه ی جنگ است ، جنگ نرم ........
اما خبری نیست هر روز تبش بالاتر می رود چه کسی به فکر است؟؟؟
اینکه
این روز ها
در کنار همیم ولی همدیگر را نمی بینیم این یک تب است تبی کشنده ، تب تبلت ها و گوشی ها تبی که آرام آرام از پا در می آورد
در دنیای دیگری رفته ایم دنیای صفر و یک ها !گوشی هایمان هوشمند شده اند تا هوش از سرمان ببرند!
***
مهمونی بریم چرا؟؟ واتس اپ هست همینجا حال خاله و عمو را میپرسم!
اگر قرار شد به مهمونی بریم فقط خونه ی دایی عجب سرعتی داره ایتنترنتشون.....
اصلا نفهمیدم پسر دایی چی تعریف کرد حواسم به گروه بود ،آخه بحث حسابی جذاب شده بود
دایی گفت دفعه ی بعدی تشریف آوردید لطفا گوشی هاتون را خونه جا بگذارید
امروز 10 دقیقه دیر به کلاس رسیدم تو اتوبوس حواسم رفت به پیام ها اتوبوس ایستگاه را رد کرد
فردا قراره بریم گردش حتما باید بسته اینترنت بخرم !!
میخوام زودتر از همه ی بچه ها سلفی ها را شیر کنم!هیچکی نمیتونه رو دستم بلند شه!!
.
.
.
بدجور پام شکسته نمیدونم چی شد یهو پام پیچید و کار دستم داد اما اشکال نداره خود بچه ها هم کف بر شده بودن !! در عرض نیم ساعت سلفی ای که انداختم 300 تا لایک خورد !!
داشتم همینا را چک میکردم که اینطور شد
شانس نیاوردم اگه پام پیچ نمی خورد......
یه سلفی تو فکرم بود ....مطمئن بودم رکورد 430 لایک چالش آب سردما میزد!!
واقعا هیچ چیز به اندازه رکورد زنی حال نمیده!اون دفعه با اینکه بعد چالش آب سرد جدی جدی رفتم تو چالش و یه تب حسابی کردم! اما هنوز که هنوزه بین بچه ها پرچم خودم بالاس!!!
پایان تب 1